loading...
خانه خبر(جی 10)
آخرین ارسال های انجمن
دانشجویان پزشکی بازدید : 85 جمعه 05 آذر 1395 نظرات (0)

چهره واقعی و بدون گریم المیرا دهقانی بازیگر نقش مریم در سریال هشت و نیم دقیقه

babak بازدید : 65 یکشنبه 23 آبان 1395 نظرات (0)

جوکهای جدید تلگرام

 

شمام وقتی تو تلگرام دوستتون پیام یکی رو براتون فوروارد میکنه

.

.

.

 سریع اول میرید عکس طرفو نیگا میکنید بعد میخونیدش یا فقط من به این عارضه دچارم

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ جوک تلگرام ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

 

تو یکی از کانالای تلگرام پست گذاشته هرچی دستتونه بزارید

زمین این کلیپ زیبا رو ببینید!

.

.

.

من گوشیم دستم بود و هیچوقت نتونستم اون کلیپ زیبا رو ببینم!

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ جوکهای جدید تلگرام ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

  

ﺑﻮﺳﻪ ﺭﺍ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻃﻼﻗﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ...

ﻗﺎﺿﯿﺶ ﻣﻦ، ﻣﺘﻬﻢ ﻣﻦ، ﺷﺎﮐﯿﺶ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ...

.

.

.

ﺍﯾﻨﻮ ﺍﺯ ﮔﺮﻭﻩ وکلا کش رفتــم

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ مطالب طنز تلگرام ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

  

یه سلامی هم عرض کنیم خدمت کسایی که همیشه اف هستن و مصرف نت ندارن !

.

.

.

.

سلام  مشترک کم مصرف و ای بی مصرف ! 

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ جوکهای جدید و باحال ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

  

فیلم میزاریم لفت میدن 

عکس میزاریم لفت میدن

ویس میزاریم لفت میدن

تند تند پست میزاریم لفت میدن

پست نمیزاریم لفت میدن

.

.

.

تویی که الان میخای لفت بدی بگو واسه چی حداقل؟؟ خو بگو چی میخوای چته خب؟!?!

والا.....

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ جوکهای جدید و خنده دار ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

  

منو بابام آورد گذاشت دم در این گروه و رفت

.

.

 نداشت خرجمو بده

واسه همین همیشه اینجام

بـاهـام مـهربـون بـــاشید گـنـاه دارم 

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ جوکهای جدید خنده دار ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

  

طبق قرارداد جدید بین مدیر گروه و سازمان تامین اجتماعی.....

.

.

.

.

به اونایی که متن هارو میخونن و صداشون درنمیاد بیمه بیکاری تعلق میگیره....!!!

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ جوک تلگرام ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

  

تا حالا تخم مرغ کوبیدی به دیوار؟

.

.

همونجوری پخش و پلاتم مدیر

پاچه خوارم خودتونين

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ جوکهای جدید و خنده دار تلگرام ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

  

لُطفا اِنقد مَنو نَبرین گروه! 

.

.

.

اَگه راست میگین بِبرین

 سُفره خونه، مِهمونی، دوره هَمی، کَبابی...

این هَمه مَراکزِ تَفریحی...

والا بوخودااا..

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ جک تلگرام ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

  

دیگه اینقد جوک بسه

بذارین یکم معلوماتتون رو بالا ببرم

خصوصیات آبلیمو

.

.

.

.

ترشه 

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ مطالب طنز تلگرام ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

  

مژده . مژده

.

.

.

.

.

.

مژده.مژده . . .

چیه راه افتادی دنبال من !!

دارم مژده رو صدا میزنم 

تو مژده ای؟

 نه میخوام بدونم تو مژده ای ؟؟؟؟

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ جوکهای جدید تلگرام ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

  

منم میتونم عکسمو با عشقم بذارم زیرش بنویسم منو عشقم یهویی....

.

.

.

اما بقیه عشقام میفهمن شر میشه... 

به درد سرش نمی ارزه

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ مطالب طنز و خنده دار ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

  

ولم کنیییییییید میخواااام درس بخووونم ... 

.

.

.

الکی مثلا دارن منو بزور شوهر میدن

از گروه دخترا دزدیدم

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ جوک تلگرام ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

  

از اتاق در اومدم رفتم اشپزخونه، به مامانم میگم مامان جون شامم رو میدی بخورم.

گفت واسه تو شام درست نکردم.

گفتم یعنی چی؟

گفت: برو شامت رو دانلود کن با بچه های گروه دور همی بخورید..!

.

.

بابام گفت لایک

داداشم گفت مامان با اجازه copy

 

babak بازدید : 86 یکشنبه 23 آبان 1395 نظرات (0)

داستان ضرب المثل نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود

 

مورد استفاده:

به كسانی گفته می‌شود كه در مسیر زندگی با تحمل و سختی به موفقیت می‌رسند.

 

سال‌ها پیش در ایران پادشاهی حكومت می‌كرد كه به اهمیت آموزش و پرورش پی برده بود. ولی عیبش این بود كه این پادشاه فقط آموزش را برای پسرش كه ولیعهد خودش بود، لازم می‌دانست.

شاه مدت‌ها به دنبال یك معلم خوب و باسواد بود كه بتواند آموزش پسرش را با اطمینان به او بسپارد. معلم‌های مختلفی آمدند و رفتند تا اینكه شاه از میان این همه معلم، مردی را انتخاب كرد و به او قول داد، اگر بتواند پسرش را به خوبی تعلیم دهد ثروت قابل توجهی به او خواهد داد. معلم قبول كرد كه خواسته‌ی پادشاه را به بهترین نحو انجام دهد.

 

فقط به این شرط كه معلم حق داشته باشد، سخت گیری‌های لازم و حتی تنبیه به موقع را برای ولیعهد انجام دهد. پادشاه با اینكه خیلی پسرش را دوست داشت ولی آگاه بود كه او باید برای سوادآموزی به سختی تلاش كند.

پسر شاهزاده در سن پایین به این معلم سپرده شد تا مورد تعلیم و تربیت قرار گیرد. هر روز از طرف معلم تكالیفی به او سپرده می‌شد كه او موظف بود آنها را انجام دهد و اگر انجام نمی‌شد معلم به شدت با او برخورد می‌كرد. در حیاط قصر درخت آلبالویی بود كه همیشه یك شاخه از آن را معلم كنده بود و به شكل تركه‌ای در دست داشت اگر ولیعهد سؤالات معلم را به درستی پاسخ نمی‌داد، یك تركه می‌خورد.

 

پسر شاه چندین بار از سختگیری معلم نزد پدرش شكایت كرده بود. ولی شرطی بود كه قبل از شروع كار پدرش پذیرفته بود و نمی‌توانست قولش را برهم بزند. البته پدر می‌دید كه این سخت گیری‌ها چقدر مفید بوده و پسرش در درس روز به روز پیشرفت بیشتری می‌كند. پسر كه می‌دید نمی‌تواند پدرش را قانع كند تا معلمش را عوض كند همیشه از معلمش دلخور و ناراحت بود.

 

چندین سال گذشت تا كم كم پسر به سنین جوانی رسید. او تقریباً توانسته بود تمام علوم زمانه را از معلم خود بیاموزد، شاه كه از عملكرد معلم خیلی راضی بود، ثروت قابل توجهی به معلم بخشید و او را راهی خانه‌اش كرد. ولیعهد با رفتن معلم سخت گیرش خیال می‌كرد از تعلیم خلاص شده. ولی مدتی نگذشته بود كه به دستور شاه پسرش آماده آموزش اصول نظامی شد.

 

پسر اول خیلی ناراحت شد ولی كمی كه گذشت متوجه شد آموزش نظامی با تنبیه همراه نیست. چون فرماندگان نظامی مراعات مقام و رتبه‌ی او را در آینده می‌كردند و احترام خاصی برای او قائل بودند. این رفتار مهربانانه‌ی آنها باعث شده بود او روز به روز كینه‌ی بیشتری نسبت به معلم كودكی‌اش پیدا كند.

 

بعد از چند سال شاه مُرد و پسرش جانشین او شد. چند روزی از تاجگذاری نگذشته بود كه یك روز وقتی شاه جوان در حیاط قصر در حال قدم زدن بود. ناگهان چشمش به درخت آلبالو افتاد و تمام تركه‌های آلبالویی كه در كودكی از معلمش خورده بود یادش آمد. شاه جوان با خود فكر كرد حالا كه قدرت را در دست دارد تلافی كند و چند ضربه تركه آلبالو به معلمش بزند و یكی از نگهبانان قصر را به دنبال او فرستاد.

 

نگهبان به منزل معلم رفت و گفت: شاه دستور فرمودند هرچه سریع‌تر خود را به قصر برسانید. معلم كه خبر تاج گذاری پسر شاه را شنیده بود پرسید: شاه با من چه كار دارند؟ نگهبان پاسخ داد: نمی‌دانم. امروز كه در باغ در حال قدم زدن بودند جلوی درخت آلبالو كه رسیدند، نگاهی به درخت انداختند و به من گفتند بیایم و شما را به قصر ببرم. معلم كه از كینه شاه جوان نسبت به خودش آگاه بود فهمید كه شاه حالا كه قدرت در دست اوست می‌خواهد تلافی كند.

 

معلم همین طور كه به طرف قصر می‌رفت دید میوه فروشی آلبالوهای تازه و قرمز رنگی را برای فروش گذاشته مقداری خرید و در جیب خود ریخت. به قصر كه رسید دید شاگرد دیروزش كه حالا بر تخت سلطنت نشسته تركه‌ای در دست دارد و به او لبخند می‌زند. سلام كرد، شاه جوان پاسخش را داد و گفت: استاد كجا رفتید؟ چند سالی هست یكدیگر را ندیده‌ایم؟ بعد به تركه‌ی آلبالو اشاره‌ای كرد و گفت: این را می‌شناسی؟ معلم پاسخ داد: چوب تازه‌ی درخت آلبالوست، بله می‌شناسم.

 

شاه گفت: می‌دانی می‌خواهم با آن چه كار كنم. معلم كه می‌دانست شاه می‌خواهد با آن تركه چه بلایی سرش بیاورد، پیش دستی كرد و گفت: نمی‌دانم ولی بهترین كار این است آن را جایی بگذاری كه همیشه پیش چشم تو باشد. شاه گفت: چرا آن را جلوی چشم‌هایم بگذارم؟

 

معلم آلبالوها را از جیبش درآورد و به طرف شاه گرفت و گفت: این آلبالوها را می‌بینی چقدر قشنگ هستند. اگر درخت آلبالو گرمای تابستان و سرمای زمستان را تاب نمی‌آورد نمی‌توانست چنین آلبالوی خوبی محصول دهد. شما شاگرد قدیم من هم اگر آن همه تلاش و سختی را پشت سر نمی‌گذاشتید به این باسوادی و درك فهم امروز نبودید. شاه از این تشبیه خوشش آمد، لبخندی به معلم زد و از او خواست تا در دربار بماند و از وزیران شاه باشد.

تعداد صفحات : 41

درباره ما
سایت تفریحی و خبری خانه خبر (جی10) خوش آمدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 20730
  • کل نظرات : 271
  • افراد آنلاین : 293
  • تعداد اعضا : 3948
  • آی پی امروز : 529
  • آی پی دیروز : 568
  • بازدید امروز : 15,621
  • باردید دیروز : 10,067
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 43,361
  • بازدید ماه : 43,361
  • بازدید سال : 330,108
  • بازدید کلی : 9,757,463
  • کدهای اختصاصی
    خانه خبر