loading...
خانه خبر(جی 10)
آخرین ارسال های انجمن
دانشجویان پزشکی بازدید : 78 چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

مى دانيم جوانى دوران «بحران» غرائز مخصوصاً «غريزه جنسى» است.

اين غريزه اگر به صورت صحيحى رهبرى نگردد خرد كننده ترين ضربت را بر پايه خوشبختى و سعادت جوانان خواهد زد، و سرنوشت آنها را به كلى دگرگون خواهد ساخت.

نيروهاى خلاّق آنها، همچون غنچه هاى ناشكفته پرپر شده نابود خواهند شد، و «نبوغ» و «ابتكار» آنان كه ممكن است سرچشمه افتخارات فراوانى براى خودشان يا اجتماع گردد مسلّماً به هدر خواهد رفت.

تعداد قربانيان اين راه در ميان جوانان كم نيستند و تعداد كسانى كه پس از بيدارى از خواب گران خود، دردناك ترين تأسف و ندامت را بر روح خود احساس مى كنند نيز فراوانند.

و بسيارند كسانى كه با آثار شوم اين عدم رهبرى صحيح تا پايان عمر خويش دست به گريبان مى باشند!

نامه هاى فراوانى كه تا كنون از عدّه اى از قربانيان اين راه به دست ما رسيده مى تواند پرده از گوشه اى از اين راز وحشتناك بردارد، و ما را در جريان اين موضوع حساس و پر خطر بگذارد.

اين «نامه ها» شامل اسرار ناگفتنى، وقايع دردناك و بهت آور است، و نويسندگان آنها همه، استمداد كرده و راه چاره خواسته اند.

حقيقت اين است كه ما هم تا اين اندازه از توسعه و اهميّت اين خطر آگاه نبوديم، ولى با اطلاعاتى كه به دست ما رسيده چاره اى جز اين نداريم تا آن جا كه از ما ساخته است و در قدرت داريم در راه بيدار ساختن جوانان و آگاه نمودن آنها به نقاط اصلى خطر از هيچ كوششى فروگذار نكنيم و از خداى بزرگ مى خواهيم كه به ما و آنها در اين راه كمك فرمايد.

نخست اجازه بدهيد گوشه اى از اين نامه ها را كه مى توان آن را درج نمود «عيناً» در اختيار شما بگذاريم:

* نامه اوّل

«... چون شما در نوشته هاى خود يادآور شده ايد كه: جوانان مشكلات خود را در موضوعات مختلف تشريح كنند به فرستادن اين نامه مبادرت ورزيدم:

... مشكلى كه من از آن رنج مى برم و نزديك است مرا هلاك كند راجع به امور جنسى و تمايلاتى است كه ذيلا برايتان تشريح مى كنم.

جوانى هستم 23 ساله و محصل، از روزى كه پا به دايره بلوغ گذاشتم بر اثر نداشتن تربيت صحيح و عدم مراقبت و بى اطلاعى به «يك نوع انحراف جنسى» مبتلا شده ام و «بدبختانه» هفت سال آن را ادامه داده ام!

اكنون به اين بلاى خانمانسوز مبتلا هستم و هر چه در ترك آن كوشيده ام نتيجه اى نگرفته ام، ضررهاى آن را علاوه بر اين كه در كتاب هاى فارسى مطالعه نموده ام در بدن خود نيز مشاهده مى كنم: چشمم ضعيف شده، ضعف اعصاب، كم خونى، لرزش بدن، لاغرى و پژمردگى مرا بيچاره كرده است!

وقتى قلم به دست مى گيرم قدرت نوشتن ندارم، ناچار قلم را بر زمين مى گذارم تا وقتى كمى دستم قدرت پيدا مى كند دوباره مى نويسم!

ايمان ضعيفى در من وجود دارد، و با وجدانم دست به دست هم داده مرا سرزنش مى كنند.

ناچار در گوشه اى مى نشينم و تا مى توانم گريه مى كنم كه چشمانم سرخ مى شود، خلاصه بيچاره و بدبختم و دادرس و فريادرسى ندارم!!...

شايد مايل باشيد بدانيد چرا با اين كه ضررهاى آن را مشاهده مى كنم آن را ترك نمى نمايم؟

در جواب خواهم گفت امروز ترك اين كار (تقريباً) از نظر من محال است. هنگام تحريك شدن، اراده از من سلب مى شود بعد كه به خود مى آيم كارم گريه است!...

گاهى به خدا التماس مى كنم و به درگاه امامان(عليهم السلام)متوسّل مى شوم... امّا هر چه التماس مى كنم كمتر نتيجه مى گيرم.

گاهى با خود فكر مى كنم مگر خدا و ائمه اطهار به افراد ناپاكى چون من توجّه ندارند؟!... ما درماندگانى، كه حتّى به نزديك ترين خويشان نمى توانيم درد دل خود را بگوييم دامن چه كسى را بايد بگيريم؟

كاسه صبرم لبريز، و جانم به لب رسيده، به من رحم كنيد و راه نجاتى به من معرّفى نماييد اگر دستور طبى در نظر داريد به من اطّلاع دهيد. و مسلّم بدانيد (و مى دانيد) احتياج به قدردانى امثال من نداريد اجتماع بايد از شما قدردانى كند و پاداش شما با خداى بزرگ است.

* * *



* نامه ديگر

«... شما را به خاطر جهاد مقدّسى كه براى هدايت جوانان آغاز كرده ايد مى ستايم... چه براى من واضح است كه ايده شما بر خلاف عدّه زيادى از نويسندگان مطبوعات (اگر بشود به آنها نويسنده گفت) خوشبختى جوانان است.

بارى جوانى هستم 17 ساله و محصل سال چهارم دبيرستان كه در تمام دوران ابتدايى شاگرد ممتاز بوده ام، ولى به عللى كه خودتان خيلى خوب مى دانيد به محض رسيدن به دوران پرآشوب بلوغ به يك دام افتادم.

البتّه اين منحصر به من نيست عدّه اى از همسالان من نيز به اين دام افتاده اند.

در كلاس اوّل دبيرستان مبتلا به «يك نوع انحراف» شدم در عرض اين چهار سال مقدار فراوانى از قواى فكرى خود را از دست داده ام. ده ها بار توبه كردم. ولى روز به روز ضعف نفس من زيادتر شده.

اكنون به طورى كه خودم حس مى كنم قسمت هاى عمده بدن من يعنى قلب و اعصابم دچار خلل شده، و بدتر از همه اراده ام را نيز به مقدار زيادى از دست داده ام، دائماً احساس حقارت مى كنم، خيلى كم حرف مى زنم، ورزش نمى توانم بكنم و حتّى به ميهمانى هاى خانوادگى نيز نمى روم!...

به خوبى مى دانم كه آينده خوبى نخواهم داشت... اين قدر بى اراده شده ام كه ترك اين «عمل خطرناك» برايم كارى مشكل شده است...

علت چيست؟

علت اين است كه عكس هاى زنان برهنه در دست همسالانم زياد ديده مى شود.

فيلم هاى منحرف كننده و سكسى تنها سرگرمى ماست و كتاب هاى مزخرف با نازل ترين قيمت در دسترس ما قرار دارد.

مرا راهنمايى كنيد. به من بگوييد چطور مى توانم از اين درد «كشنده» خلاص شوم؟!...».

* * *

* نامه سوّم

«... آيا از وضع جوانان و درد دل هاى ما آگاهى داريد؟...

آيا مى دانيد عدّه اى از جوانان دست به جنايت بزرگى مى زنند و گرفتار انحرافاتى هستند؟...

چندى پيش در خيابان ثرياى «يزد» مى گذشتم ناگهان چشمم به جوانى افتاد كه سن او در حدود 25 سال بود، بدنى بى حس و چشمانى نابينا داشت در حالى كه دست او در دست براد كوچكش بود، از خيابان مى گذشت.

من از چرخ پياده شدم و از برادرش كه با هم آشنا بوديم پرسيديم اين كيست؟ گفت اين برادرم است، مات و مبهوت انگشت بر دهان گذاشتم...

گفتم چرا برادرت به اين روز افتاده؟ گفت تا 20 سالگى هيچ عيبى نداشت، ولى بر اثر اعتياد به «يك نوع انحراف جنسى» چند سال است كه چشمش نابينا شده...

بدبختانه باز دست بردار نيست... تقاضا مى كنم هر چه زودتر زيان هاى اين جنايت و راه علاج آن را براى ما «جوانان» تشريح كنيد، چه كنيم كه ما هم آلوده اين كارها نشويم؟...».

* * *

اين بود قسمتى از نامه هايى كه از شهرستان هاى مختلف به دست ما رسيده و غالباً به عين عبارت (با حذف نام نويسندگان و عباراتى كه قابل درج نبود) در بالا آورديم.

اين نامه ها و مانند آنها «تابلوى زنده و گويايى» از وضع جوانان ما و آينده آنهاست، البتّه انكار نمى توان كرد كه افراد پاك و غير آلوده به هيچ نوع انحراف اخلاقى، در ميان جوانان فراوانند ولى تعداد قربانيان هم بسيار زياد است.

اگر دست روى دست گذارده و تماشاگر اين صحنه ها باشيم، هم اين افراد پاك در معرض خطر آلودگى قرار خواهند گرفت، و هم افرادى كه آلوده شده اند به كلى از دست خواهند رفت و يا همچون قربانيان ديگر، افرادى ناتوان، قابل ترحم، شكست خورده، بينوا و احياناً جنايتكار خواهند شد.

ولى ما اميدواريم با طرقى كه ارائه خواهيم داد حتى آلوده ترين افراد (اگر بخواهند) نجات پيدا كنند، و افراد پاك با توجه و مراقبت بيشترى به اين مسائل نگريسته و راه پيشگيرى از هر گونه انحراف جنسى را دريابند.

قلب ما از شنيدن ناله اين قربانيان به شدت مى لرزد، و نيش قلم هاى آنها كه به طرز تضرّع آميزى استمداد مى كند روح هر انسانى را مى خراشد و جريحه دار مى سازد.

بدبختانه «مسأله جنسى جوانان» در زمانى كه بر اثر بدآموزى هاى فراوانى كه به وسيله پاره اى از مطبوعات بازارى و فيلم هاى سكسى، و پخش عكس هاى شهوت انگيز، و اعمال سوداگران ديگرى از اين قماش، وارد مرحله بسيار خطرناكى شده است، و سوء استفاده از آزادى نيز مزيد بر اين علت گشته است، و اگر جهاد پى گيرى براى نجات جوانان نشود آينده شوم و مرگبارى در پيش خواهد بود.

گرچه تصوّر مى كنيم مشاهده وضع قربانيان اين راه، كه نمونه هاى آن در بالا ذكر شد (گرچه هنوز نمى توان اسم آنها را قربانى گذاشت) و نمونه هاى ديگر كه كم و بيش خود شما خوانندگان عزيز ديده ايد، به تنهايى معلّم گويايى است كه بسيار چيزها مى تواند به همه بياموزد.

امّا اهميّت موضوع ايجاب مى كند كه آنچه گفتنى است در اين زمينه گفته شود و از پرتگاه هايى كه از اين رهگذر در مسير زندگى جوانان قرار دارد همگان آگاه شوند، و راه نجات «در دام افتادگان» نيز تشريح گردد.

ما همه شما و دوستان را به مطالعه دقيق اين سلسله بحث ها دعوت مى كنيم، و به شما اطمينان مى دهيم كه اگر دل خود را در اختيار ما بگذاريد و آنچه ما در اختيار شما مى گذاريم، مو به مو اجرا كنيد از هر گونه خطرى رهايى خواهيد يافت.

http://fa.parsiteb.com/news.php?nid=10278

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سایت تفریحی و خبری خانه خبر (جی10) خوش آمدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 20730
  • کل نظرات : 271
  • افراد آنلاین : 291
  • تعداد اعضا : 3948
  • آی پی امروز : 522
  • آی پی دیروز : 568
  • بازدید امروز : 7,216
  • باردید دیروز : 10,067
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 34,956
  • بازدید ماه : 34,956
  • بازدید سال : 321,703
  • بازدید کلی : 9,749,058
  • کدهای اختصاصی
    خانه خبر