ایمیل یا ریمیل؟
محمد مهدی پور محمدی نوشت: آوردهاند كه شركت مایكروسافت، غول صنعت نرمافزاری جهان برای استخدام نظافتچی آگهی داده بود. یكی از متقاضیان تمام مراحل گزینش، حالا فرض كنید تحقیقات محلی، داشتن تدین، تعهد، ممارست درانجام فرائض، قبولی در آزمون كتبی ایدئولوژیك و دانستن تعداد قطعات كفن زنانه و مردانه و نهایتا و شاید كماهمیتتر از مراحل پیشین، توانایی در امور جارو پارو، شستن و برق انداختن كاشی، سنگ، سرامیك، كاسههای توالت و دستشویی و تمیزكردن و برق انداختن میز و صندلی را با موفقیت پشتسر گذاشت و حتی فرم عقد قرارداد را هم امضا كرد.
نظافتچی بنده خدا، كار را تمام شده و خود را در جرگه دیگر كاركنان شركت مایكروسافت احساس میكرد، اما چشمتان روز بد نبیند، نداشتن «ایمیل» تمام آمال و آرزوهای او را به باد فنا داد. یعنی وقتی رئیس كارگزینی از او خواست كه آدرس ایمیلش را برای تماسهای بعدی اعلام كند، نظافتچی نگونبخت كه تا آن زمان كلمه «ایمیل» به گوشش نخورده بود، از مصاحبهكننده پرسید: آقا این «ریمیل» یعنی چه؟
خیلی طول كشید تا به ایشان حالی كنند كه اولا «ریمیل» نیست و «ایمیل» است و ثانیا ایمیل یك واژه قبیح، فحش بد و وسیلهای منحصرا برای ارتكاب ملاهی و مناهی نیست بلكه یك وسیله ارتباطی است و چندی است كه مردم برای نامه نوشتن، به جای استفاده از كاغذ و پاكت، چسباندن پاكت و تمبر با آب دهان و ارسال از طریق چاپار و پست، از ایمیل استفاده میكنند. نظافتچی كه به اصطلاح از این قرتیبازیها خوشش نمیآمد، حاضر به ورود به این عرصه نشد و به او گفتند كه اینجا مایكروسافت، غول صنعت نرمافزاری جهان است و كسی كه ایمیل نداشته باشد، حتی به درد نظافتچی بودن در این جا هم نمیخورد و از استخدام او خودداری كردند.
از آنجا كه همه راهها به مایكروسافت ختم نمیشود، نظافتچی با استعداد، ناامید نشد، حرفه قبلیاش را به كلی كنار گذاشت و رفت دنبال یك كار آبرومند دیگر. كار جدید او فروش شكلات بود و از پایینترین رده یعنی خردهفروشی شكلات در جلو مدارس، آغاز كرد. ممارست، پیگیری، قناعت و كمی هم پارتیبازی و استفاده از رانت و وامهای نجومی بانكی كه در آن دیار خیلی مرسوم و معمول است، باعث شد كه كمكم كارش بالا بگیرد و به قول معروف پیازش «شكوفه» كند. چند سال بعد نظافتچی سابق كه به «ایمیل» میگفت «ریمیل» صاحب چند كارخانه بزرگ شكلاتسازی بود.
روزی از روزها، حسابدار یكی از كارخانههای او كه جوانی مهاجر، باهوش، كاردان و دانشآموخته یكی از مطرحترین دانشگاهها بود، نتوانست صورتحساب سود و زیان، عملكرد، ترازنامه، صورت مغایرات بانكی، گردش وجوه نقدی و تجزیه و تحلیل اوضاع مالی را به موقع تحویل دهد و از رئیس خود، سرمایهدار بزرگ صنعت شكلات، یعنی همان نظافتچی سابق خودمان اجازه خواست كه تا دیروقت شب كار كند و صورتحسابهای مورد نظر را برای وی «ایمیل» كند.
وقتی حسابدار پاسخ شنید كه پدرخوانده صنعت شكلاتسازی ایمیل ندارد و هنوز هم به ایمیل میگوید ریمیل، گفت: قربان شما با این همه قدرت و ثروت نجومی كه حتی بین خواب و بیداری هم چك كمتر از هزارمیلیارد تومانی امضا نمیكنید، نهتنها هنوز ایمیل ندارید، بلكه كاربردش را هم نمیدانید و حتی اسمش را هم درست تلفظ نمیكنید، اگر ایمیل را میشناختید، اسمش را بلد بودید یا ایمیل داشتید چی میشدید؟ پدرخوانده نگاهی تمسخرآمیز به او انداخت، پوزخندی زد و گفت: پسرجان! اگر من میدانستم كه ایمیل چیست، میتوانستم اسم آن را درست تلفظ كنم و اگر ایمیل داشتم، به جای این همه قدرت و ثروت كه با تهمانده یكی از حسابهایم میتوانم فقر، بیكاری، مشكل اشتغال و ازدواج جوانان و بسیاری از مسایل كشور تو را حل كنم، الان نظافتچی شركت مایكروسافت بودم.
نتیجه اخلاقی این داستان این است كه اگر برای خودتان در یاهو، گوگل یا هرجای دیگری یك پست الكترونیك درست كرده و به آن نمیگویید ریمیل و میگویید ایمیل، لزوما شاخ غول را نمیشكنید. بنابراین خیلی قیافه نگیرید، مغرور نشوید و به زمین و آسمان فخر نفروشید. توصیه اكید میشود كه هرگز كسانی را كه ایمیل ندارند یا به آن ریمیل میگویند، دستكم نگیرید و از بالا و به چشم حقارت به آنان نگاه نكنید. چه بسا كه آنان از شما قدرتمندتر، ثروتمندتر در استفاده از امكانات تواناتر، مقربتر و نهایتا روز و روزگارشان از شما بهتر و جزو رستگاران باشند تا حالا كه اینطور بوده است!
منبع: شهروند